شهرستان سرپل ذهاب با مساحتي بالغ بر 1271 كيلو متر در 45 درجه و 52 دقيقه طول شرقي و 34 درجه و 24 درجه عرض جغرافيايي در غرب كشور جمهوري اسلامي ايران و منتهي اليه شيب ارتفاعات زاگرس بر سر راه بين المللي تهران – بغداد موسوم به جاده كربلا با قدمتي بالغ بر 2800 سال قبل ازميلاد حضرت مسيح (ع) با فاصله 665 كيلومتري از تهران واقع گرديده است و از شهرستانهاي مرزي و باستاني و زر خيز استان كرمانشاه مي باشد. قدمت آن بر اساس مطالعه آثار باستاني و كتيبه هاي آن از قبيل كتيبه و سنگ نوشته آنوباني ني پادشاه لولوبي ها كه در ضلع شمال شرقي كه بر سينه رشته كوه هميشه استوار زاگرس حك شده كه يكي از قديمي ترين و به عبارتي اولين هنر معماري روسنگ آسيا بشمار مي رود و نيزدكان داوود، طاق گرا و دهها اثر باستاني و تاريخي ديگر قابل دستيابي و استخراج است.
اين شهرستان از شمال به شهرستان جوانرود، از غرب به شهرستان قصرشيرين و كشور عراق، از شرق به شهرستان اسلام آباد و از جنوب به شهرستان گيلان غرب محدود شده است. ارتفاع متوسط شهرستان از سطح دريا 550 متر بوده و در يك تغيير ناگهاني ارتفاع نسبت به شرق شهرستان در فاصله بطول كمتر از 10 كيلو متر پس از طي گردنه پاطاق به بيش از1000 متر ميرسد كه اين خود باعث ايجاد طبيعتي بسيار جذاب، دلپذير و كاملاً متفاوت با اقليم سر زمينهاي قرار گرفته بر روي ارتفاعات مذكور شده است. علاوه بر آن، اين امر باعث ايجاد جريانهاي آب سطحي و تغذيه سفره هاي زيرزميني دشتهاي حاصلخيز اين شهرستان گرديده كه نعمتي بس عظيم و حياتي است و در كمتر مكاني از عالم هستي شاهد آن مي باشيم. اين شهرستان در جلگه اي نسبتاً وسيع كه اطراف آن را ارتفاعات و تپه ماهور هايي احاطه كرده قرار گرفته است كه باعث ايجاد دشتهاي مستعد و حاصلخيز دشت ذهاب، قلعه شاهين، ديره، ريخك و... شده كه به نوبه خود به لحاظ دارا بودن رودخانه ها، سرابها و چشمه سارهاي متعدد و فراواني از جمله رودخانه الوند، دله شير، هواسان، جگيران، كلم كبود و سراب ماراو، گلو دره، پيران، سرابگرم، قره بلاغ، قلعه شاهين، ماميشان و ... منحصر به فرد مي باشد .
اين شهرستان به لحاظ پيشينه تمدن تاريخي و باستاني داراي آثار متعددي حدوداً سي و دو اثر بوده كه ميتوان از آثار دوره اسلامي بقعه مباركه احمد ابن اسحاق از محدثين و صحابه ائمه و وكيل خاص امام حسن عسگري (ع) و ملاقات كننده امام زمان (عج) و سفير خاص آن امام همام (ع) در قم بوده كه مدفن ايشان از گذشته هاي دور دراين شهرستان همواره ملجاء و مورد توجه ارادتمندان بوده و همچنين آثار نقش برجسته دوران حكومت ماد ، دكان داوود ، طاق گرا ، آثار برجسته و نقوش مربوط به دوران هخامنشي، ساساني، اشكاني اشاره نمود كه اين خود حكايتي بر قدمت اين شهر در گذشته ها و اعصار دارد. اين شهرستان به لحاظ پيشينه فر هنگي ريشه دار داراي خرده فرهنگهاي متنوع، ايلات و طوايف متعددي با گرايش به اعتقادات و باورهاي مذهبي گوناگون (شيعه، سني، اهل حق) است كه ساليان سال در كمال يكرنگي و وحدت گذران زندگي نموده به طوري كه در طول هشت سال دفاع مقدس در جهت حفظ و حراست كيان مقدس ايران اسلامي از هيچ كوششي فرو گذار ننموده و در راه پاسداري از حدود و ثغور مملكت خويش تعداد 803 نفر شهيد و 163 نفر آزاده و 840 نفر جانباز تقديم اين انقلاب نموده است.
از جمله آثار ديگر اين شهرستان مي توان به موارد زير اشاره نمود:
نقش آنوباني ني – نقش برجسته كتيبه دار – قربانگاه – آتشدان – پله ها و صفه – دكان داوود – مرد مادي در حال نيايش – برد عاشقان – كتيبه اشكاني – سنگ نبشته مردوك آپال ايدين – زيچ منيژه در ابتداي دشت قلعه شاهين – قلعه منيژه – حوض منيژه - قلعه شاهين – زيجگه سراب – نقاره كوب – برج هزارگريه – برج كل گاراه – قلعه مريم – تپه سراب ذهاب – آتشگاه سراب ذهاب – نهر والاش – برج والاش – آتشكده كويك – آتشدان برد عاشقان – دروازه جبال - قلعه سرخ ديزه – تاق گرا – قصر پاتاق – گور حمزه قاري – قريه مله ديز نقش پادشان لولوبي
اين شهرداراي يك مسافرخانه ميباشد و در صورتي كه قصد اقامت بيش از يك روز را داريد اين نكته را مد نظر داشته باشيد. مكان هاي زيادي براي چادر زدن وجود دارد. پارك جنگلي شهر و پارك داخل شهر مكان هاي مناسب و البته كاملا امني هستند كه با خيال راحت مي توانيد در آن اقامت كنيد.
سنگ نوشته آنوباني ني
سنگ برجسته آنوباني ني؛ سرپل ذهاب
در آخرين بازديد تيم آنوبانيني كه در تاريخ 5 اسفندماه 1385 صورت گرفت؛ علاوه بر دو نقش شناخته شده، دو نقش برجسته ديگر توسط اهالي محل نشان داده شد كه حكايت از غناي تاريخي منطقه و در عين حال ناشناخته بودن آن دارد. يكي از آثار بر روي كوه سمت راست و در ضلع شمالي كوه، در زير غاري كوچك واقع شده و اثر ديگر بر روي كوه سمت چپ و در ضلع جنوبي آن حك شده است. البته اين دو نقش برجسته نيز به سرنوشت هم نوعان خود دچار شده اند و فرسايش هاي طبيعي و غير طبيعي باعث گرديده ديدن آنها به سختي امكان پذير باشد. به هر حال در ادامه، محور صحبت بر روي نقش شناخته شده و معروف آنوباني ني خواهد بود .
با توجه به شباهت بسيار بين نقش برجسته آنوباني ني و كتيبه بيستون، ميتوان مقدمات آن را براي ثبت در فهرست آثار جهاني به عنوان الحاقيه بيستون آماده كرد. اين نقش برجسته يكي ازقديميترين نقش برجستههاي كشور است كه حداقل دو هزار سال از كتيبه داريوش قديميتر است. اين اثر در ارتفاع نسبتا زيادي از سطح زمين (حدودا 16 متر) و در منطقه اي دور از دسترس قرار دارد. همين عامل احتمالا مهمترين دليل براي سالم ماندن آن در طول هزاران سال مي باشد. جنگ تحميلي در سالهاي اخير شايد بيشترين آسيب را در طول تاريخ به اين اثر زده باشد. 30 درصد اين اثر بر اثر تركشهاي جنگ تحميلي عراق عليه ايران آسيب ديده است .
موقعيت سنگ برجسته آنوباني ني و سنگ برجسته اشكاني؛ سرپل ذهاب
اين نقش برجسته تصويري از آنوبانيني، الهه نيني و 9 اسير است. سطحي كه نقش بر آن حجاري شده به دو قسمت تقسيم شده در قسمت بالا و سمت چپ آنوبانيني كه پاي چپ خود را روي سينه اسيري نهاده ، قرار دارد. او در دست چپ كه روي سينه نهاده كمان و نيزهاي و در دست راست تبري دارد. نيمتنه شاه برهنه است و دامني از كمر تا زانو او را ميپوشاند. كمربندي با تزئين ويژه اين دامن را نگه ميدارد. آنوبانيني كفشهاي بندي به پا دارد. در زير پاي چپ او اسيري قرار دارد كه يك حلقه بيني و دست راست او را به هم گره زده است. شست چپ پاي الهه نيني از ميان اين حلقه رد شدهاست. الهه با پيراهني مطبق (طبقهطبقه) كه شانه راست او را نميپوشاند در مقابل پادشاه ايستاده و با دست راست حلقهاي را رو به شاه گرفته است. در دست چپ نيز نيزهاي فلزي دارد . اين نيزه از بيني دو اسير پشت سر او گذشته است. تمامي اسيران نقش آنانوبانيني برهنه هستند و تنها يكي از آنها كلاه بر سر دارد. آرايش موي اين اسير با بقيه اسيران متفاوت است .
تصويري بازسازي شده از سنگ برجسته آنوباني ني؛ سرپل ذهاب
در زير پاي الهه و دو اسير پشت سر وي كتيبه اي به زبان اكدي بدين مضمون نوشته شده است :
“آنوباني ني پادشاه لولو بوم تصوير خويش و تصوير ني ني را بر كوه بادير نقش كرد . آن كس كه اين لوح را محو كند به نفرين و لعنت آنو، آنونوم، بل، بليت، رامان، ايشتار، سين و شمش گرفتار باد و نسل او بر باد رواد ”.
به دليل شباهت زياد، بسياري اعتقاد دارند كه داريوش كتيبه بيستون را با الهام از آنوبانيني بر دل كوه بيستون حك كرد. هر دو نقش در يك شاهراه ارتباطي باستاني قرار دارند. اين شاهراه پس از گذر از بيستون، طاقگرا را پشت سر ميگذارد، از سرپلذهاب محل نقش آنوبانيني ميگذرد و به بينالنهرين ميپيوندد. همچنين در هر دو نقش پادشاهان فاتح تجسم شدهاند و هر دو تير و كمان دارند. تعداد اسيران در هر دو نقش 9 نفر هستند. البته بعدها آخرين پادشاه سكاها تصوير خود را روي كتيبه بيستون نقش ميكند .
در هر دو نقش قد اسيران از قد پادشاهان كوتاهتر است. هر دو پادشاه پا روي سينه يكي از اسيران گذاشتهاند. در هر دو نقش دست اسيران از پشت بسته شده و قدرت پادشاهان به توجه و توفيق خدايان بستگي دارد. در هر دو نقش الههها نقش نماينده خدا را دارند كه حلقه قدرت را به پادشاهان ميدهند .
البته تفاوت هايي مابين اين دو اثر نيز وجود دارد. برخلاف كتيبه بيستون، در نقش آنوبانيني از ملازمان خبري نيست. همچنين در كتيبه بيستون اسرا در يك صف قرار دارند اما در نقش برجسته پادشاه لولوبي اسرا در دو صف نقش شدهاند. در آنوبانيني همه اسرا برهنهاند اما در كتيبه بيستون همه لباس به تن دارند. در نقش آنوباني ني، ايشتار اسرا و دشمنان پادشاه را خود به دست پادشاه ميدهد اما در بيستون فروهر هيچ نقشي ندارد و تنها در بالاي نقش حك شده است .
علاوه بر نقش ذكر شده، در سمت چپ رودخانه بر روي كوه ديگري در فاصله حدود 100 متري نقش ديگري وجود دارد كه البته به دليل شرايط نامساعد جوي برجستگي آن تا حد زيادي از بين رفته و در شرايط نوري خاص و با دقت فراوان مي توان آنرا ديد. اين نقش نيز در ارتفاع و در نقطه اي صعب العبور قرار دارد. در اين نقش، تصوير دو نفر ديده مي شود. نفر سمت چپ مردي را با مشخصات آنوباني ني به حالت ايستاده و به صورت نيم رخ نشان مي دهد. وي كلاه نمدي بر سر، لباس كوتاه مطبقي بر تن، سلاحي در دست راست و كماني در دست چپ دارد و پاي چپ خود را بر روي سينه اسيري نهاده است. در مقابل او نيز رب النوعي به حالت ايستاده حجاري شده است. اين الهه نيز كلاه بزرگي بر سر و پيراهني تا مچ پا بر تن دارد. وي در حال اهداء حلقه سلطنتي به شخصيت مقابل خود است. در حدفاصل اين دو شخصيت، دايره اي نقش شده كه در داخل آن ستاره اي چهار پر ديده مي شود .
در پايين نقش برجسته آنوباني ني، نقش برجسته يكي از حاكمان اشكاني سوار بر اسب ديده مي شود. شاه اشكاني با بدني نيم رخ و صورتي تمام رخ حجاري شده است. وي كلاهي شرابه دار بر سر دارد و گوشه هاي بلند آن بر روي شانه هايش افتاده است. پيِراهن او كوتاه - تا بالاي ران – و شلوارش گشاد است. سوار با دست راست افسار اسب را گرفته است. در جلوي او مردي از بزرگان به حالت ايستاده، در حال اهداي گل به شاه، حجاري شده است. در گوشه چپ اين نقش، كتيبه اي به خط پهلوي به اين مضمون نوشته شده است : “اين پيكر گودرزشاه بزرگ پسر گيو ”.
نقش برجسته دوره اشكاني؛ سرپل ذهاب
براي ديدن اين نقوش بايد كمي تلاش كنيد . از ميان شهر بايد بگذريد و از خيابانهاي تو در تو و بدون اسم سراغ ميان كل و يا در اصطلاح محلي ناو كل را بگيريد. البته تنگه بين اين دو كوه از همه جاي شهر كوچك سرپل ذهاب ديده مي شود. رودخانه اي شهر نيز مي تواند راهنماي خوبي باشد. برخلاف جهت رودخانه حركت كنيد تا به ميان تنگه برسيد. پياده طي كردن اين مسير هم خالي از لطف نيست. شهر كوچك است و از مركز شهر كه به اسم چهار راه احمد بن اسحاق يا چهار راه مير احمد شناخته مي شود تا كنار نقوش كمتر از يك ربع ساعت طول مي كشد. براي ديدن نقوش سمت چپ، قسمت انتهايي كوه سمت چپ را دور زده و سعي كنيد از همان پايين و روي جاده نقش را بيابيد. دو نقش در دو طرف كوه و تقريبا به صورت قرينه نسبت به هم قرار گرفته اند .
موقعيت سنگ نوشته آنوبانيني؛ سرپل ذهاب
براي ديدن نقوش سمت راست بايد كمي بيشتر تلاش كنيد. دو نقش (آنوباني ني شناخته شده و نقش پادشاه اشكاني) در داخل حياط يك دبيرستان دخترانه قرار دارد و احتمالا در ساعاتي كه دبيرستان تعطيل است بايد براي ديدن آن برويد و البته در اين زمان هم بايد از باباي مدرسه كلي خواهش و تمنا كنيد كه شما را راه بدهد. البته در آخرين بازديد تيم آنوبانيني؛ ظاهرا اقداماتي براي مجزا كردن نقوش از مدرسه در حال انجام بود. نقش سومي هم بر روي همان كوه وجود دارد كه براي ديدن آن بايد زير غار كوچك كنار نقش قديمي آنوبانيني را جستجو كرد.
شايد اگر صفحات تاريخ2800سال قبل از ميلاد خبر از وجود دو شهر»پيتان«و»هالمان«بر دامنه كوه پاتير سرپل زهاب نمي دادند ، »آنوباني ني«بعنوان حاكم قوم »لولوبي« از كهن ترين اقوام ايراني نقش پيروز هاي خود را بر سينه كوه پاتير نقر نمي كرد،»نارام سين«پادشاه مقتدر »آكدي«سنگ نبشته فتح خود را كه به گفته»راولينسون«قديمي ترين سنگ نوشته آسياست بر جاي نمي گذاشت،سنگواره ي»مردوك آپال آيدين«كه امروز در موزه ملي ايران خودنمايي مي كند نشان از شكوه تاريخ اين شهر نمي داد،»طاق گرا«از شكوه اشكانيان حكايت نمي كرد،»دكان داوود«مقبره ي»ايويخ توويگو«آخرين پادشاه مادها را در خود نمي گرفت،نقش»تاردوني«زمان آكدي ها در روستاي هورين شيخان وجود نداشت،نقش»اردوان اشكاني«بر كوه ميانكل در حال خودنمايي نبود،»زيج منيژه«،»زيج مريم«،»قلعه شكربانو«،»قلعه شاهين«،»برد عاشقان«و...نبودند و نيز نامهاي باستاني»پيتان«،»هالمان«،در زمان لولوبيان»كاله«در زمان آشوريان،»كالمانو«، در زمان كاسي ها»اكارسالو« در زمان عيلاميان،»خل يا خلمان«در زمان پارتي ها،»زگري پل«و»پوليس هلني«در زمان حاكميت يونانيان بر منطقه،»زردز»و»زرزاو«در كتاب اوستا،»زارگوپولي«در يكي از دوره هاي باستاني،»اكراپل«در زمان هخامنشيان،»كلوني تيس«در زمان حاكميت روميان بر منطقه،»خسرو شاذ فيروز«و»بلاشگرد« و»هلوانكي«در زمان ساسانيان،»درتنگ«در يكي ديگر از دوره هاي باستاني و ديگر نامها وجود نداشتند و يا در زمان حكومت بنوعنازيان،اين شهر به مدت156سال پايتخت حكومتشان نبود و»راولينسون«آن را يكي از هشت شهر باستاني دنيا نمي دانست و...هرگز باورمان نمي شد كه شهرستان سرپل زهاب با اين همه قدمت تاريخي و ارزش آثار باستانيش امروزه شهري ناشناخته در مرز دو كشور ايران و عراق باشد و آثار گرانبها و با ارزشش نيز به اندازه مردم فراموش شده اش فراموش شده باشند .
گزافه نيست اگر بگوييم كه اگر هر كدام از آثار ذكر شده در اين شهر در جايي ديگر بغير از استان كرمانشاه و شهرستان سرپل زهاب بودند و در جايي مانند اصفهان و شيراز و مشهد و كرمان و يزد قرار داشتند امروزه آوازه آنها به جايي رسيده بود كه مسئولين سازمان ميراث فرهنگي استان كرمانشاه و شهرستانهاي آن بودجه هايي را براي برپايي اردوهاي گردشگري جهت بازديد از آنها اختصاص مي دادند كه هم استاني هايمان بروند و قديمي ترين سنگ نوشته آسيا و يا فتح نامه يكي از كهن ترين شاهان تاريخ اين سرزمين را از نزديك ببينند.
طاق بستان
محوطه تاريخي طاق بستان در دامنه كوهي به همين نام و در كنار چشمه اي در شمال شرقي حاشيه كنوني شهر كرمانشاه واقع شده است دراين محوطه ، آثاري از دوره ساساني وجود دارد كه شامل سنگ نگاره اردشير دوم و دو ايوان سنگي بنام هاي ايوان كوچك و بزرگ است . ايوان كوچك د رسمت چپ سنگ نگاره ادشير دوم و ايوان بزرگ در سمت راست ايوان كوچك قرار دارد .ياحان ، مورخين و جغرافي نويسان دوره اسلامي ضمن توصيف سنگ نگاره هاي طاق بستان ، از اين محوطه با نام هاي متفاوتي ياد كرده اند ، بطوريكه ابن فقيه و ابن رسته اين مكان را « شبديز » و ياقوت آن را « قصرشيرين » ناميده است ، همچنين حمدالله مستوفي آنجا را « طاق وسطام » عده اي ديگر آن را « طاق بهستون » ، « طاق بيستون » و « تخت بستان » ناميده اند . اهالي محل نيز محوطه را با نام « طاق وسان » و « طاق بسان » مي شناسند زيرا « سان » در لفظ محلي به معني سنگ است و به اين ترتيب « طاق وسان » يعني طاقي كه در سنگ كنده شده است . امروزه نيز در اكثر محافل ايران شناسي از اين مكان با نام « طاق بستان » ياد مي شود .
سنگ نگاره اردشير دوم :
در سمت راست ايوان كوچك ، سنگ نگاره اي وجود دارد كه صحنه تاج ستاني اردشير دوم ( 383 – 379 م ) نهمين شاه ساساني را نشان مي دهد . در اين صحنه ، شاه ساساني به حالت ايستاده با صورتي سه ربعي و بدني تمام رخ در مركز صحنه نقش شده كه دست چپ را بر روي قبضه شمشير گذاشته و با دست راست حلقه روبان داري را از اهورا مزدا مي گيرد . شاه ساساني چشماني درشت و ابرواني برجسته دارد . ريش او مجعد و موهاي سرش به صورت انبوه بر روي شانه ها آويخته شده است . وي گوشوارهاي بر گوش و گردنبندي در گردن و دستبندي در مچ دارد . گوشواره او به شكل حلقه مدوري است كه گوي كوچكي به آن آويزان است . گردنبند او نيز شامل يك رديف مهره هاي مرواريدي درشت است .
شاه تاجي برسر دارد كه در قسمت پائين آن به صورت نوار ساده اي است و قسمت بالاي تاج به شكل كوريمبوسي است كه بخشي از موهاي سر به صورت انبوه در آن قرار گرفته و به وسيله دو رشته روبان بسته شده است ، همچنين به تاج شاه در قسمت پشت ، روباني آويخته شده است .
لباس او شامل پيراهن چين داري است كه تا روي زانو ادامه داشته و قسمت پائين آن مدور مي باشد . شلوار نيز بلند و چين دار است كه به وسيله نوار روبان داري به كف پا بسته شده است . كمربند او باريك و به وسيله رديفي از مهره هاي مرواريدي تزئين شده است ، همچنين در قسمت جلو پاپيوني به كمربند آويخته شده است . در قسمت پائين كمربند ، حمايلي جواهر نشان بسته كه شمشيري به آن آويخته است .
در سمت راست شاه ، پيكره اهورا مزدا به حالت ايستاده با صورتي سه ربعي و بدني تمام رخ نقش شده كه دست چپ را به كمر زده و با دست راست حلقه روبان داري را به شاه اهداء مي كند . او داراي صورتي كشيده و ريش بلندي است ، موهاي سرش مجعد و به صورت انبوه بر روي شانه ها آويخته شده است . او نيز گوشواره اي بر گوش و گردنبندي در گردن دارد . تاج اهورا مزدا از نوع تاج هاي كنگره دار است ، به طوريكه پايه تاج به وسيله رديفي از مهره هاي مرواريد تزئين شده و در بالاي تاج نيز بخشي از موهاي سر به صورت انبوه و بدون پوشش رها شده است .
لباس او شامل پيراهن چين داري است كه تا روي زانو ادامه داشته و شلوارش چين دار و شبيه به شلوار شاه مي باشد ، همچنين كمربند او شبيه به كمربند اردشير دوم است .
در سمت چپ اردشير دوم پيكر ايزد مهر با صورت و بدني سه ربعي نقش شده كه بر روي گل نيلوفر بزرگي ايستاده است . متأسفانه جزئيات صورت او آسيب ديده ولي بر اساس آنچه كه باقي مانده ، ريش او كوتاه و مجعد است ، همچنين جزئيات تاج او از بين رفته و تنها روبان هاي آويخته شده در پشت تاج ديده مي شود . بر دو سر اين ايزد هاله اي از نور ديده مي شود ، در دست هاي او دسته اي از شاخ هاي نباتي مخصوص اعمال مذهبي كه برسم ناميده مي شود ، قرار دارد . لباس ايزد مهر شبيه لباس اهورا مزدا است . در زير پاي اهورامزدا و اردشير دوم ، پيكره دشمن شكست خورده اي نقش شده كه متأسفانه بخش زيادي از آن از بين رفته است . جزئيات صورت او آسيب ديده ولي با توجه به آنچه كه باقي مانده ريش او ساده و با خطوط مواج عمودي نشان داده شده است ، همچنين موهاي سر او ساده است . تاج او به شكل سربندي است كه به وسيله سه رديف مهره هاي مرواريدي و پلاك مدوري در مركز تزئين شده است .اين شخص گردن بندي بر گردن دارد كه شامل يك رديف مهره هاي مدور است ، لباس او شامل پيراهن بلندي است كه تا قوزك پا ادامه دارد . اين شخص چكمه هاي ساقه كوتاهي پوشيده و شمشيري بر كمرش بسته است.
درباره هويت واقعي اين شخصيت ، اختلاف نظرهايي وجود دارد برخي از محققين اين پيكره را متعلق به يكي از شاهان شكست خورده كوشان مي دانند ولي امروزه بسياري از محققين آن را به جوليانوس امپراطور روم نسبت مي دهند كه در سال 362 م به دست اردشير دوم كشته شده است . اين تفسير تازه به سرعت راه خويش را در محافل ايران شناسي باز كرده است .
ايوان كوچك :
اين ايوان به صورت فضاي مستطيل شكلي به عرض 96/5 متر ، عمق 80/3 متر و ارتفاع 30/5 متر است . در دوطرف ورودي اين ايوان ، دو جرز چهار گوش به پهناي 9 سانتي متر و بلندي 37/2 متر وجود دارد . بر بالاي اين جرزها اتاقي با قوس نيم دايره اي قرار گرفته كه 10 سانتي متر از سطح داخلي جرزها عقبتر رفته است . ديوار انتهاي اين ايوان به دو بخش تقسيم شده است . در بخش فوقاني ، طاقچه اي به عمق 30 سانتي متر و بلندي 93 /2 متر ايجاد شده است . در داخل اين طاقچه ، پيكره هاي شاهپور سوم و پدرش شاهپور دوم و همراه با كتيبه هايي به خط پهلوي و به زبان فارسي ميانه حجاري كرده اند .
در اين صحنه هر دو شخصيت به حالت ايستاده با صورتي نيم رخ و بدني تمام رخ نقش شده اند . هر دو ،دست راست را بر قبضه شمشير و دست چپ را بر قسمت فوقاني غلاف قرار داده اند .
پيكره شاپور دوم ، داراي چشماني درشت ، ابرواني كماني و ريش بلندي است كه انتهاي آن در حلقه اي فرو رفته است . موهاي سر او مجعد و به صورت انبوه بر روي شانه ها آويخته شده است . تاج او از نوع تاج هاي كنگره دار است كه پايه آن به وسيله مهره هاي مرواريدي تزئين شده و در بالاي تاج نيز گوي بزرگي قرار گرفته است . به پشت تاج نيز روبان بلندي آويزان است . شاپور دوم گوشواره اي بر گوش و گردن بندي د رگردن دارد كه شامل يك رديف دانه هاي مرواريد درشت است .
لباس او شامل پيراهن چين داري است كه تا روي زانو ادامه داشته و در قسمت پائين مدور ميباشد . به كمر او نيز كمربندي بسته شده كه در قسمت جلو پاپيوني به آن آويخته است ، همچنين شلوار او بلند و چين دار مي باشد .
پيكره شاپور سوم نيز شبيه پيكره پدرش است تنها تفاوت اين پيكره ها در شكل تاج آن ها مي باشد كه متأسفانه جزئيات تاج شاپور سوم آسيب ديده است .
مطابق با نوشته هاي كنار اين پيكره ها ، مي توان هويت واقعي آنها را شناسايي كرد .
سنگ نوشته مربوط به شاپور دوم شامل 9 سطر است كه ترجمه آن چنين است :
« اين پيكري است از بغ مزدا پرست . خدايگان شاپور ، شاهنشاه ايران و انيران كه چهر از يزدان دارد . فرزند بغ مزدا پرست ، خدايگان هرمز ، شاهنشاه ايران و انيران كه چهر از ايزدان دارد ، نوه خدايگان نرسه شاه شاهان »
سنگ نوشته مربوط به شاهپور سوم شامل 13 سطر است كه ترجمه آن چنين است :
« اين پيكري است از بغ مزدا پرست ، خدايگان شاپور ، شاهنشاه ايران و انيران كه چهر از يزدان دارد ، فرزند بغ مزدا پرست خدايگان شاپور ، شاهنشاه ايران و انيران كه چهر از ايزدان دارد ، نوه خدايگان هرمز و شاهنشاه »
ايوان بزرگ :
مهمترين اثر در طاق بستان ، ايوان بزرگ است كه از نظر معماري اطلاعات بيشتري را در اختيار ما قرار مي دهد . اين ايوان به شكل فضاي مستطيلي به عرض 85 /7 متر و عمق 65/7 متر است كه ارتفاع آن 90/11 متر مي باشد . در دو طرف ورودي اين ايوان دو جرز چهار گوش به ارتفاع 27/4 متر ايجاد شده است . پهناي جرز سمت راست 41/1 متر و جرز سمت چپ 46/1 متر است . بر روي اين جرزها ، طاقي با قوس نعل اسبي قرار دارد كه 24 سانتي متر از سطح داخلي جرزها عقب تر رفته و رفي را ايجاد كرده است . ارتفاع اين طاق از كف ايوان تا لبه قوس در قسمت جلو 80/8 متر و در قسمت عقب ايوان 25/9 متر است . قوس طاق نيز در قسمت جلو ايوان بازتر از قوس انتهاي ايوان است ، به طوريكه در قسمت جلو به شكل نيم دايره اي بوده ولي در قسمت عقب به شكل نيم بيضي است . بر روي لبه بام ايوان ، هفت جان پناه چهار پله اي با زاويه قائم وجود دارد كه ارتفاع هر كدام از آنها 129 سانتي متر است . در انتهاي ايوان ، سكويي به طول 40/7 متر و عرض 80 تا 90 سانتي متر و بلندي 17 سانتي متر وجود دارد . بر روي اين سكو و در دوطرف انتهايي اين ايوان ، دو نيم ستون حجاري شده است . اين نيم ستون ها فاقد پايه ستون بوده و مركب از ساقه ستون و سر ستون مي باشند كه در مجموع ارتفاع هركدام از آنها 4 متر و قطر آنها 32 سانتي متر است . ساقه هركدام از اين نيم ستون ها به شكل استوانه اي بوده و به وسيله شيارهاي قاشقي تزئين شده است . سرستون اين نيم ستون ها به شكل هرم مربع القائده معكوسي است كه تقليدي از سرستون هاي بيزانسي است .
تزئينات :
يوارهاي داخلي ايوان بزرگ به دو بخش تقسيم و هر بخش به گونه اي استادانه تزيئن شده است كه هنوزتمام تزئينات آن پابرجا مانده است . در زير به توصيف تزيئنات بخش هاي مختلف اين ايوان مي پردازيم :
نما :
بر روي جرزهاي دو طرف مدخل ورودي ايوان ، درخت تخيلي نقش شده است ؛ همچنين روي قوس اين ايوان به وسيله دو رديف نقوش گياهي تزيئن شده است ؛ رديف پايئن شامل گل هاي سه برگي است كه انتهاي اين گلها به هم وصل شده اند . در مركز قوس ايوان هلالي نقش شده كه به آن دو رشته روبان افراشته شده است . در لچكي هاي ايوان نيز نقش دو الهه بال دار ( نيكه ) ديده مي شود كه هر كدام از اين الهه ها در يك دسته حلقه روبان دار و در دست ديگر ، جامي پر از مرواريد دارند .
انتهاي ايوان :
ديوار انتهاي ايوان به دو بخش تقسيم شده است . بخش بالايي صحنه تاج ستاني شاه ساساني را نشان مي دهد و در بخش پائين نيز سواركاري نقش شده است .
در صحنه تاج ستاني پادشاه ساساني با صورتي سه ربعي و بدني تمام رخ بر روي سكويي ايستاده است . ولي دست چپ را بر روي قبضه شمشير گذاشته و دست راست را به طرف اهورا مزدا دراز كرده است . جزئيات صورت شاه آسيب ديده است ولي با توجه به آنچه كه باقي مانده صورت او فربه ، گونه ها گوشتالو ، چشم ها درشت و ابروها برجسته است . ريش او به وسيله خطوط مواج عمودي نشان داده شده است . موهاي سر او مجعد و به صورت انبوه بر روي شانه ها آويخته . اين شخص گوشواره اي بر گوش و گردنبندي در گردن دارد ؛ گوشواره او به شكل حلقه مدوري است كه گوي كوچكي به آن آويزان است . گردنبند او شامل دو رديف مهره هاي مرواريدي مي باشد كه به مركز آن سه دانه مرواريد درشت آويخته است .
شاه ، تاج كنگره داري بر سر دارد كه پايه آن به وسيله دو رشته مرواريد و پلاك هاي مربع شكل تزئين شده است ؛ در جلو تاج ، هلالي قرار دارد ، بر فراز تاج ، دو بال عقاب وجود دارد كه نوك آنها به طرف داخل خم شده است . در حدفاصل اين دو بال ، ميله عمودي وجود دارد كه بر روي آن هلالي ديده مي شود ؛ در داخل هلال ، نيز گوي بزرگي قرار دارد .
اين شخص پيراهن مرواريد دوزي شده اي پوشيده است . در قسمت بالاتنه ، بر روي پيراهن ، تسمه هايي بسته شده كه شامل سه رديف مهره هاي مرواريدي و پلاك هاي مستطيلي مي باشد .
كمربند او پهن و با چهار رديف دانه هاي مرواريدي تزئين شده است . در قسمت پائين كمربند ، حمايلي جواهر نشان بسته كه شمشيري در جلو به آن آويخته است .
در سمت راست شاه ، پيكره اهورا مزدا با صورت و بدني تمام رخ نقش شده كه بر روي سكويي ايستاده است . او دست چپ را بر روي سينه گذاشته و با دست راست حلقه روبان داري را به شاه اهداء مي كند . اهورا مزدا داراي صورتي كشيده ، ريشي بلند و مخروطي است . موهاي سر او مجعد و به صورت انبوه بر روي شانه هايش آويخته است .
اهورا مزدا گوشواره اي بر گوش و گردنبدي بر گردن دارد كه شبيه به گوشواره و گردنبند شاه است .
تاج او كنگره دار است كه پايه آن به وسيله دو رشته مرواريد و پلاك هاي مربع تزئين شده است . موهاي بالاي سر او انبوه و بدون پوشش رها شده است . او نيز پيراهن مرواريد دوزي شده اي بر تن دارد كه به روي آن شنل جلو بازي پوشيده است .
در سمت چپ شاه ، پيكره آناهيتا ، با صورت و بدني تمام رخ نقش شده كه بر روي سكويي ايستاده است . در دست چپ او سبوي آب و در دست راستش حلقه روبان داري ديده مي شود كه به طرف شاه دراز كرده است او داراي صورتي گرد و چانه اي كوتاه است . بخشي از موهاي سر او به صورت گيسوي بافته در دو طرف صورت آويخته است . همچنين بخش ديگري از آن به صورت انبوه بر روي شانه ها آويخته است .
آناهيتا گوشواره اي بر گوش و گردنبندي در گردن دارد . گوشواره او به شكل حلقه مدوري است كه گوي كوچكي به آن آويزان است .
همچنين گردنبند او شامل دو رديف مهره هاي مرواريدي مي باشد . تاج او نيز شامل دو بخش است . اين تاج در قسمت پايه به وسيله دو رشته مهره هاي مرواريدي و پلاك هاي مربع تزئين شده است . در بخش فوقاني تاج نيز به وسيله رديفي از پالمت هاي شش لبه اي رها شده به وسيله يك پاپيون و روباني افراشته بسته شده است . اين شخص پيراهن چيندار مرواريد دوزي شده اي بر تن دارد كه بر روي آن شنل جلو باز بلندي پوشيده است . حاشيه اين شنل به وسيله دو رديف مهره هاي مرواريد و قسمت هاي ديگر آن به وسيله گلهاي رز تزئين شده است .
نقش سوار كار :
در بخش پائين ديوار انتهاي ايوان ، نقش مرد سواره اي حجاري شده كه حريفي پيش روي ندارد . اين سوار با صورتي سه ربعي و بدني تمام رخ سوار بر اسب قوي هيكلي است . اين شخص كلاه خودي بر سر دارد كه تمام صورت و گردن او را مي پوشاند ؛ به طوري كه فقط چشمان او مشخص است ؛ همچنين بر روي كلاه خود تاجي قرار دارد . بر روي پايه اين تاج ، نواري وجود دارد كه به وسيله دو رديف مهره هاي مرواريدي تزئين شده است . اين نوار در پشت سر به وسيله پاپيوني بسته شده است . همچنين دو رشته روبان افراشته به آن متصل است . حاشيه فوقاني تاج نيز به وسيله شيارهاي عمودي تزئين شده است . در بالاي تاج موهاي سر او به صورت انبوه و بدون پوشش رها شده كه به وسيله يك پاپيون و دو روبان بسته شده است .
اين شخص پيراهن بلندي بر تن دارد كه به وسيله نقش مرغ و ارغن تزئين شده است . بر روي پيراهن زره اي زنجير باف پوشيده كه تا روي زانو ادامه دارد . به دور كمر او كمر بندي بسته شده كه به وسيله طرح هاي دايره اي تزئين شده است . در قسمت پائين كمربند ، حمايلي بسته كه به وسيله طرح هاي هندسي به شكل لوزي و دايره تزئين شده به اين حمايل تيرداني آويخته است .
اين شخص نيزه بلندي در دست دارد و سپر مدوري براي دفاع در پيش رو گرفته است . صورت و سينه اسب به وسيله زره اي تيغه اي پوشيده شده است . بر روي اين زره نيز منگوله هايي آويخته است . همچنين بر روي كپل اسب منگوله اي آويخته است كه بر روي آن نقش انسان سه سر ديده مي شود .
بسياري از مورخين و جغرافي نويسان دوره اسلامي چون ابن فقيه ، ابن رسته ، ابودلف ، مسعودي و ياقوت حموي نقش اين اسب سوار را خسرو پرويز معرفي كرده اند كه سوار بر اسب معروفش شبديز است .
ديوارهاي جانبي ايوان :
ديوارهاي جانبي ايوان بزرگ به وسيله نقوشي تزئين شده كه صحنه شكار شاهي را نشان مي دهد . به طوريكه در ديوار سمت راست ، صحنه شكار گوزن و در ديوار سمت چپ صحنه شكار گراز نقش شده است .
صحنه شكار گوزن :
اين صحنه در قابي به طول 80/5 متر و عرض 90/3 متر حجاري شده است . در اين صحنه فيل باناني در سه رديف ، گوزن ها را از طريق دروازه اي كه در سمت راست حصار تعبيه شده به داخل شكارگاه رم مي دهند . اين گوزن ها به دنبال چند گوزن دست آموز كه روباني در گردن دارند ، در حال فرار مي باشند . در درون شكارگاه شاه سوار بر اسب در سه قسمت نمايش داده شده است . در قسمت بالا ، شاه سوار بر اسب ، آماده براي شكار مي باشد . او شمشيري مرصع به كمر آويخته و كماني بر گردن دارد . در پشت سر او زني ديده مي شود كه چتري در بالاي سر شاه گرفته است . در پشت سر شاه ، سه رديف زن نقش شده است دو رديف اول به حالت احترام ايستاده اند و رديف سوم نيز در حال نواختن آلات موسيقي مي باشند . در مقابل شاه عده اي از رامشگران بر روي سكويي
نشسته اند . برخي از اين رامشگران در حال كف زدن و برخي نيز چنگ مي نوازند . در مقابل اين رامشگران چهار نفر به حالت ايستاده در حال نواختن آلات موسيقي مي باشند . صحنه بعدي ، شاه را در حال شكار نشان مي دهد ، در اين صحنه شاه سوار بر اسبي است كه چهار نعل به دنبال گوزن ها مي تازد . در پشت سر شاه نيز شش اسب سوار در حال تاخت مي باشند . در پائين اين صحنه شاه كمان را بر گردن انداخته كه اين نشان ميدهد ، شكار پايان يافته است . در سمت چپ حصار ، چند نفر شتر سوار ، گوزن هاي كشته را حمل مي كنند .
صحنه شكار گراز :
اين صحنه در قابي به طول 70/5 متر و عرض 13/4 متر حجاري شده است . در سمت چپ اين قاب ، 12 فيل در 5 رديف عمودي نقش شده كه بر روي هر كدام از اين فيلها، دو نفر سوار شده است . اين فيل با نان در حال رم دادن گرازها از مخفي گاه باطلاقي خود به درون نيزارها مي باشند . در قسمت بالاي صحنه شكار ، قايق پارويي ديده مي شود كه در داخل آن پنج نفر در حال كف زدن مي باشند ؛ همچنين دو پارو زن در داخل اين قايق وجود دارد . در مركز صحنه ، شاه در داخل قايقي ايستاده كه در اطراف او نوازندگان زن قرار دارند . شاه با تير و كمان در حال تيراندازي به طرف دو گرازي است كه به سوي او جهيده اند . در داخل اين قايق ، چهار نفر قرار دارد . نفر اول و پنجم ، پاروزن هستند و نفر دوم خدمه شاه است كه تيري در دست دارد . نفر چهارم نيز چنگ نوازي است كه در حال نواختن چنگ مي باشد . در اطراف اين قايق ، پرندگان و ماهيان در ميان گياهان آبزي در حركتند . در عقب قايق شاه ، قايق ديگري ديده مي شود كه چهار نوازنده زن ، در حال نواختن چنگ مي باشند . در سمت راست قاب ، صحنه پايان شكار نشان داده شده است ، در اين صحنه شاه در داخل قايقي ايستاده و كماني كه زه آن باز ميباشد به نشانه خاتمه شكار در دست چپ گرفته است ، همچنين برخلاف صحنه قبل ، در كمر شاه شمشيري ديده نمي شود . بر دور سر او نيز هاله اي قرار دارد . در عقب اين قايق ، قايق ديگري وجود دارد كه در داخل آن ، زنان نوازنده در حال نواختن چنگ ميباشند . در قسمت پائين صحنه پنج فيل سوار ، در حال جمع آوري گرازهاي شكار شده ، نقش شده است . اين عمل جمع آوري گرازها ، به وسيله خرطوم فيل صورت مي گيرد و خدمه فيل ها با گرزهايي كه در دست دارند ضربه آخر را بر گرازها وارد مي كنند . در داخل قاب ، در قسمت بالا ، گرازهاي شكار شده بر روي فيل ها نشان داده شده و در قسمت پائين ، گرازها از روي فيل ها بر زمين گذاشته شده و خدمه ها در حال قطعه قطعه كردن آنها مي باشند .
تاريخ گذاري :
در مورد زمان ساخت اين ايوان در ميان محققين سه ديدگاه وجود دارد . ديدگاه اول توسط اردمن( erdmann ) مطرح شده است به نظر او ، اين ايوان در زمان پيروز يكم ( 459 ـ 448 م ) ساخته شده است .
ديدگاه دوم توسط هرتسفلد ( herzfeld ) ارائه شده است ؛ او اظهار مي كند كه اين ايوان در زمان خسرو دوم ( 628 ـ 590 م ) ساخته شده است .
ديدگاه سوم ، توسط فن گال ( von.gall ) مطرح شده ، او معتقد است اين ايوان همراه با نقوش ديوار انتهاي آن ، در زمان پيروز يكم ساخته شده است ولي صحنه هاي شكار شاهي در ديوارهاي جانبي ايوان متعلق به زمان خسرو دوم مي باشد . امروزه در محافل ايران شناسي ديدگاه دوم يعني نظر هرتسفلد طرفداران بيشتري دارد .
سنگ نگاره دوره قاجار :
در بخش فوقاني ديوار سمت چپ ايوان بزرگ ، سنگ نگاره اي از دوره قاجاريه همراه با كتيبه اي به خط نستعليق حجاري شده است . در اين سنگ نگاره محمد علي ميرزا دولت شاه بر روي تختي نشسته است . وي صورتي فربه و ريش بلند دارد . سبيل او تاب داده شده و تا آن سوي گونه ها ادامه دارد تاج او از نوع تاج ها كنگره دار و شبيه تاج پدرش فتحعليشاه است . لباس او شامل پيراهن چين دار قرمز رنگي است كه تا قوزك پا ادامه دارد . وي كمربندي به كمر بسته و در قسمت پائين آن حمايلي قرار دارد . به حمايل او شمشير و خنجري آويخته شده است .
در كنار او شعري از بسمل شاعر كرمانشاهي در مدح او نگاشته شده است . مطابق با اين نوشته محمد علي ميرزا كوه طاق بستان را با كوه طور و جمال دولتشاه را با جمال حضرت موسي تشبيه كرده ، وي همچنين خسرو پرويز را دربان خود معرفي كرده است .
درسمت راست او امامقلي ميرزا معروف به عمادالدوله به حالت ايستاده ، با صورتي سه ربعي و بدني تمام رخ نقش شده است . وي داراي ريش كوتاه سياه رنگي است و تاج جواهر نشاني بر سر دارد . لباس او شامل پيراهن گشاد بلندي است كه متأسفانه رنگ آن از بين رفته . وي نيز خنجري در كمر بسته و شمشيري در غلاف به سمت چپ آويخته است .
در سمت چپ محمدعلي ميرزا ، پسر ديگرش محمدحسين ميرزا نقش شده است . متأسفانه جزئيات صورت وي از بين رفته است . تاج او از نوع تاج هاي كنگره دار است ، لباس او شامل پيراهن سبز رنگ بلندي است . وي نيز شمشيري در غلاف به حمايلش بسته است .
در جلو محمدعلي ميرزا ، آقاغني به حالت ايستاده با صورت و بدني تمام رخ نقش شده است تاج او مخروطي است وي لباس بلند قرمز رنگي پوشيده است و به حمايلش خنجري آويزان است .
درسمت چپ سنگ نگاره ، كتيبه اي به خط نستعليق نوشته شده است ، اين كتيبه به صورت وقف نامه اي است كه مضمون آن حاكي از نحوه درآمد سه دانگ از مزارع كبود خاني است كه بايستي جهت عزاداري براي امام حسين (ع) در ماه عاشورا و و ساير عزا هزينه ميشد .
طبق كتيبه اين سنگ نگاره در سال 1237 ه.ق به دستور آقاغني خواجه باشي محمدعلي ميرزا و توسط ميرزا جعفر سنگ تراش حجاري شده است
شهرستان اسلامآباد غرب يكي از شهرستانهاي استان كرمانشاه و داراي دو بخش مركزي و حميل بوده. مركز اين شهرستان شهر اسلامآباد غرب است. اين شهرستان در جنوب استان قرار گرفته است.جمعيت اين شهرستان در سال ۱۳۸۵، برابر با ۱۵۲٫۵۰۰ نفر بوده است.