معرفی وبلاگ
رویایی ترین کشور جهان به نظر من ایران می باشد که هر خارجی رویای امدن به ایران را دارد............ نویسنده وبلاگ : میلاد اکاتی
صفحه ها
دسته
گالري اختصاصي ايران رويايي
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 2489112
تعداد نوشته ها : 785
تعداد نظرات : 32
خرگوش

Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

قالي بافي : به استناد منابع بسيار در قرن سوم هجري آذربايجان از بزرگترين مراكز بافت قالي و زيلو بود. در دوره سلجوقيان و ايلخانيان هنر قالي بافي در آذربايجان رواج كامل داشت و بر مبناي مينياتورهاي نسخ خطي خمسه نظامي اثر قاسم علي و برخي آثار ديگر كه بيشتر نقوش قالي و طرز بافت آن را نمايش مي دهند، آشكار مي شود كه قالي بافي در دوره تيموريان و سپس در دوره صفويه سير تكاملي خود را طي نمود و نقوش جديدي چون سجاده اي، گل و بوته، ترنج و لچك، حيوانات، خصوصاً نقش گل شاه عباسي متداول گرديد .

 

پارچه بافي : بافتن پارچه با دست ، خصوصاً پارچه هاي ابريشمي و زري از قديم در ايران و همچنين آذربايجان شرقي معمول و متداول بوده است. چنانكه در دوره صفويه كه به عصر طلا يي و درخشان بافندگي شهرت دارد، پارچه هايي از حرير ساده ، ابريشم زربفت و مخمل ابريشمي بافته شده.

 

 

نقره سازي : صنعت نقره سازي از دير باز در تبريز رواج داشته است. تا 20 سال پيش حدود 25 كارگاه نقره سازي با 100 نفر هنرمند نقره كار در تبريز فعاليت داشتند. اما امروزه اين هنر بي نظير دستي در حال نابودي است و صاحبان اين هنر به مشاغل ديگري روي آورده اند.

 

سفالگري و سراميك سازي : محصولات سراميك استان در چند كارگاه در شهر زنوز و تبريز توليد مي شود. استادكاران سراميك زنوز از نوع خاك مرغوب ( كائولن يا خاك چيني) استفاده مي كنند. علاوه بر كارگاه هاي سراميك سازي زنوز، در كوزه كنان شبستر هم صنعت سفالگري داراي سابقه اي بس طولاني است و توليدات سفال آن در سراسر آذربايجان توزيع مي شود.

 

سوزن دوزي : سوزن دوزي در بخش ممقان در 50 كيلومتري غرب تبريز از ديرباز رواج داشته است. در سال هاي اخير با توجه به درآمد اندكي كه از اين صنعت عايد هنرمند سوزن دوز مي شد، به تدريج علاقه به اين هنر كاهش يافت ؛ ولي با تلاش سازمان صنايع دستي، صنعت سوزن دوزي دوباره رونق يافته است. به جاي ماده اوليه سوزن دوزي كه در گذشته ابريشم طبيعي بود، امروزه از ابريشم مصنوعي استفاده مي شود.

 

سبد بافي : در شهر تبريز، بافت سبد براي حمل نان و ميوه رواج دارد. براي بافتن سبد از تـَركـِه (چوب انعطاف پذير درخت)  درختان قره آغاج، سنجد، به، آلبالو و بيد استفاده مي شود. در شهر مراغه و روستاهاي اطراف آن نيز سبدهاي بسيار ظريفي از چوب موسون مي بافند. در مرند و روستاهاي بُناب و بهرام و كشكسراي ، از ساقه گندم براي ساخت سبد استفاده مي شود.

     

       سفالگري و سراميك سازي                             قالي بافي                                نقره سازي

جمعه 1390/9/4 1:47 صبح

در اين ميان موسيقي مردمي شناخته شده ي «عاشيق لَر» (عاشق ها) كه با سرشت بومي مردم آذربايجان آميخته است، از جايگاه ويژه اي برخوردار است. پيشنيه  اين موسيقي كم و بيش روشن است و امروزه نيز در برگزاري مراسم و آيين هاي سنتي نقشي فراموش ناشدني دارد. 

در گذشته، تا زماني كه به دوره اشكانيان باز مي گردد، گروه هايي بودند كه تاريخ فراز و نشيب هاي اجتماعي را در قالب سروده ها و داستان ها در بزم ها و گردهمايي ها براي مردم باز مي خواندند. اين افراد « گوسان» و «خـُنياگران» ( آواز خوانان ) ناميده مي شدند. 

عاشق" ساز" مي نوازد. ساز آلتي است شبيه تار، مركب از نـُه سيم كه بر سينه مي نهند و مي نوازند. نام قديمي ساز «قوپوز» ، (چيزي شبيه كمانچه هاي كنوني) بود. اغلب ، يك يا دو بالابانچي (نوازنده بالابان) و قاوالچي (دايره زن) ، عاشق را همراهي مي كنند. گاهي نيز چند دسته عاشق يك جا ظاهر مي شوند و هنر نمايي مي كنند. 

عاشق ، هنرمند مردم است و بايد در چندين هنر مهارت و استادي داشته باشد. او هم شاعراست، هم آهنگساز، هم خواننده، هم نوازنده ، هم هنرپيشه و هم داستان گو. به عبارت ديگر عاشق در تمامي اين عرصه ها خلاّق است و هنرمندي است كه اين همه را، با انگشتان ماهر و صداي دلنوازش، اجرا مي كند. 

در روزگاران گذشته، به اين هنرمندان علاوه بر اوزان و عاشيق، وارساق و يانشاق هم مي گفتند و به هنرمندترين و شايسته ترينشان «دده» اطلاق مي شد. از اين ميان مي توان به «ده ده ياد ياد» (قرن 10 هـ.ق)، «توراب دده» (12 هـ. ق)، «دده قاسم» (قرن 13 هـ. ق) و «كرم دده» و مشهورتر از همه «دده قورقود» اسطوره اي اشاره كرد. 

موسيقي‌ مردمي‌ (فولك‌) آذربايجان‌ از روزگار كهن‌ تاكنون‌ در حيات‌ "عاشيق‌"ها تداوم‌ و تكامل‌ يافته‌ است‌."عاشيق‌" ها هنرمندان‌ خودساخته‌اي‌ هستند كه‌ بانواي‌ ساز خود ترانه‌هاي‌ دلپذير و متناسب‌ با حال‌ و هواي‌مجالس‌ عروسي‌ها و قهوه ‌خانه‌ها را به‌ ترنم‌ در مي‌آورند. عاشيق‌ها در مراسم‌ عروسي‌ و جشن‌ها حاضر مي‌شوندو از اين‌ راه‌ معيشت‌ روزانه‌ خود را نيز تامين‌ مي‌كنند.

علاوه‌ بر موسيقي‌ عاشيقي‌ موسيقي‌ مقامي‌ نيز در آذربايجان‌ بسيار رايج‌ است‌ و در حال‌ حاضر نيز گروه‌هاي‌موسيقي‌ مقامي‌ متعددي‌ برنامه‌هاي‌ مختلف‌ و متنوعي‌ را به‌ مناسبت‌هاي‌ مختلف‌ اجرا مي‌كنند. موسيقي‌ مقامي‌آذربايجان‌ با اندك‌ تفاوت‌هائي‌، همان‌ موسيقي‌ مقامي‌ ايران‌ است‌ كه در‌ دستگاه‌هاي‌ هم‌ نام‌ و مشابهي‌ اجرامي‌شوند. همچنين‌ موسيقي‌ آذربايجان‌ تحت‌ تأثير موسيقي‌ كلاسيك‌ اروپا و بويژه‌ روسيه‌ آثاري‌ نوين‌ و بديعي‌را خلق‌ و عرضه‌ كرده‌ است‌. 

جمعه 1390/9/4 1:45 صبح

غذاهاي محلي و منطقه اي

صبحانه‌‌ با ده‌ها نوع‌ مربا، قايماق‌، انواع‌ نان‌ تازه‌ و سنتي‌ كماج‌ و نان‌روغني‌ و... تهيه مي شود . از  جمله‌ غذاها مي‌توان‌ به‌ انواع‌ آش‌ (آش‌ شير، آش‌ دوغ‌، آش رشته‌، آش‌ انار، يوقورت‌ لي آشي ، اون بيش آشي ، اوماج آشي ‌) و انواع‌ كوفته‌ (كوفته‌تبريزي‌، كوفته‌ فرنگي‌، كوفته‌ تركي‌) و قيقاناق‌، بادمجان‌ شكم‌ پاره‌، دلمه‌ سيب‌ زميني ، كوكوي‌ بادمجان‌، خشيل ‌،چغيرتما، يتيمچه‌ محلي‌، املت‌ اسفناج‌، باستيرماپلو، چلوكباب‌، كباب‌ تركي‌، آبگوشت ، قارني ياريق ، ياپراق كلم رولماسي ، شيشليك ، من دوشلو شوربا‌ اشاره كرد .

جمعه 1390/9/4 1:44 صبح

قايش گوتردي : بيش از چهار نفر در آن شركت مي كنند و كمرهاي «قايش» خود را باز مي كنند و دايره اي كمتر از قطر دو تا سه متر مي كشند و ياران بازيكن به دو دسته تقسيم مي شوند.

 يك قسمت در داخل دايره هر كدام روي يك كمر «قايش» براي محافظت مي ايستند و گروه دوم در خارج سعي مي كنند كه با بيرون كشيدن آنها از دايره يا به شيوه اي ديگر كمرها را بربايند.

 در اين موقع، اگر گروه داخل بتواند با پا به پا يا بدن (از كمر به پايين) بزند، مي بازد و بازي عوض مي شود و گروه داخل و خارج جاي خود را عوض مي كند و بازي به همين روش ادامه مي يابد.

از بازيهاي ديگر «چلينگ آغاج» ، «الك تولنگ» ، «لي لي» ، «تپيك دوشدي» كه شبيه كاراته است. «بش داش» را كه ميان بچه ها - بخصوص دختران - رسم است با پنج سنگ كوچك بازي مي كنند

جمعه 1390/9/4 1:44 صبح

دهه محرم

جوش زدن عَـلَم ؛ يعني علم را مي چرخانند ؛ لنگرهايي كه علم موقع حركت به سوي كسي پيدا مي كند نشانه ي برآورده شدن حاجت آن شخص است

قفل زني ؛ يعني آويختن قفل از پوست بدن

ذغال مالي بر صورت به منظور نشان دادن پريشان حالي

 

 شب چله

شب چله طولاني ترين شب سال محسوب مي شود و مراسم آن اغلب نوعي شب نشيني فاميلي و دوستانه است. در اين شب نشيني انواع خوراكي هاي زمستاني يعني خشكبار و شيريني خورده مي شود. خوردن ميوه هاي بهاره و تابستاني كه به ترفندهاي مختلف تا اولين شب زمستان نگهداري شده اند، به نوعي اصرار بر وجود بهار و تابستان گرم و پر بركت است. پختن برنج سفيد نيز در شب چله ي بزرگ يا يلدا نوعي جادوي سفيد براي سفيد روزي و نيكبختي در زمستان سياه و سرد به شمار مي رود. بيشترين مراسم زمستاني به چله كوچك مربوط مي شود كه سخت ترين و سردترين روزهاي زمستان را در بر مي گيرد. در بيشتر روستاها و گاه مناطق شهري آذربايجان شرقي، آيين هاي مشتركي در اين خصوص وجود دارد. بر افروختن آتش بر پشت بام ها و گاه تيراندازي يا سر و صدا كردن ، معمول ترين و رايج ترين آداب مربوط به چله كوچك است. گمان بر اين است كه با افروختن آتش و سر و صدا، پيرزن سرما يا «قاري نَـنـَه» ترسيده و فرار مي كند.

 

چهارشنبه سوري

صبح آخرين چهارشنبه سوري مردم بر سر آب رفته و از روي آن مي پرند و مي خوانند:

آتيل ماتيل چرشنبه( عاطل و باطل شود چهارشنبه)

بختيم آچيل چرشنبه(بختم بازشود چهارشنبه )

خوردن هفت دانه ي روغني، شيريني يا غله نيز از مراسم رايج مربوط به چهارشنبه سوري در آذربايجان شرقي است. درست كردن هفت نوع خوراكي شيرين ( هفت لون) در اين روز معمول است. در بعضي نقاط، شيريني گلابيه، گردو، بادام، پسته، ميوه، سيب، پرتقال و نخود و كشمش ، تركيب هفت لون را تشكيل مي دهند.

جمعه 1390/9/4 1:44 صبح
X